خرداد ۰۸، ۱۳۸۸

گذری بر ادبیات پلیسی از دیدگاه نویسندگان اسپانیایی (2)

از جمله نویسندگان جدیدتر می توان به گیرمو مارتینز اشاره کرد که داستانهای پلیسی اش را با مسائل مربوط به منطق و فلسفه می آمیزد زیرا خود معلم منطق و ریاضی است. همچنین فرناندو سورنتینو نویسنده معروف نیز از این قائله عقب نمانده و چندین داستان پلیسی در لیست داستانهایش دارد . او معتقد است که نوشتن در این ژانر اصلا کار ساده ای نیست و اتفاقا در مواردی که باید چارچوب روایی داستان حفظ شود،کار بسیار دشواری است.
اما در اسپانیا در زمان حکومت فرانکو به خاطر خفقان حاکم بر جامعه ادبیات پلیسی مشخصی وجود نداشت و ترجمه هایی کم و بیش از انگلیسی و آلمانی دیده می شد ولی بعد از مرگ دیکتاتور نویسند های همچون مانوئل واسکس مونتالبان با خلق رمان خالکوبی ( 1974) و یک سال بعد از آن ادواردو مندوسا با داستانش" حقیقت در باره ساولتا" خودشان را به عنوان نویسندگان این ژانر معرفی کردند. مونتالبان اهل بارسلونا شاعر و رمان نویسی که در موضوعات مختلفی به نوشتن پرداخته. در نوشته های پلیسی اش حالتی انتقاد آمیز بر امور سیاسی جامعه دارد به صورتی که تحولات شرایط سیاسی در اسپانیا را با خواندن کتابهایش می توان فهمید. مهمترین اثر او در این زمینه رمان دریاهای جنوب (1979)است که موفقیت زیادی کسب کرد و به فروش بالایی دست یافت. شخصیت بازرس کاروالیو که توسط مانوئل خلق شده است در این داستان تحقیق خود را در مورد قتل رئیس استوارت پدرل آغاز می کند که یک سال قبل از مرگش کارش را برای رسیدن به آرزوی دیرینه اش رها کرده بود و آن زندگی در کنار دریاهای جنوب بود و بعدها درگیر مسائل سیاسی شد.

سیده فاطمه مرتضوی

خرداد ۰۳، ۱۳۸۸

گذری بر ادبیات پلیسی از دیدگاه نویسندگان اسپانیایی (1)


اگر بخواهیم نگاهی گذرا به آثار نویسندگان اسپانیایی زبان در ژانر پلیسی باندازیم باید گفت که برجسته ترین آنان خورخه لوئیس بورخس به همراه بیوی کاسارس است. بورخس، این نویسنده قرن بیستمی زاده محله‌ای است که به آن محله چاقو‌کشها (پالرمو) در بوئنوس آیرس می گفتند و این خود یکی از مهمترین عوامل نوشتن داستانهای پلیسی بورخس است. او از همان دوران کودکی انواع شخصیتها را در ذهنش پرورش می داد و از آنجا که در توهماتش واقعیات را می نویسد، توانست داستان مرد کنج صورتی که در آن دعوا همراه با قتل و چاقو کشی اتفاق می افتد را با پیچش خاص روایی خود بنویسد . یکی دیگر از آثار برجسته او کتاب تاریخ جهانی بدنامی است که مجموعه‌ای است از داستانهایی بر اساس جنایات واقعی. داستانهای پلیسی بورخس و بیوی کاسارس روشی معمایی و پیچیده همچون مسائل ریاضی دارند که آرام آرام رو به حل شدن می روند و روند منظمی دارند. آن دو با خلق شخصیت بازرس" ایسیدرو پارودی" مجموعه پلیسی با دستمایه کمیک خلق کردند این بازرس همه مشکلات را از پشت میله‌های زندان حل می کند و خودش یک متهم است. خورخه معتقد است که بهترین ژانر برای بازنمایی شخصیت، ژانر پلیسی است. زیرا انسان برای رسیدن به پول، قدرت و یا عشق دست به هر کاری می زند و باعث آشکار شدن تضادهای برجسته شخصیت درونی خود می شود از دیگر نویسندگان مطرح می توان به ارنستو ساباتوی آرژانتینی نام برد که با نوشتن رمان " تونل " شهرتی جهانی پیدا کرد. این رمان وی را یکی از رمانهای مدرن منطقه آمریکای لاتین به حساب می آورند. اعترافات یک نقاش که قاتل معشوقه خودش است اندیشه جبر گرایانه این نویسنده باعث خلق این تونل تاریک و تو در تو شده است. نا امیدی و پوچ گرایی در پیکره داستان به چشم می خورد چرا که دغدغه خود نویسنده است. ردولفو‌والش دیگر نویسنده اسپانیایی زبان ژانرهای پلیسی که با پیروی از سبک سنتی و کلاسیک ادگار آلن پو و کانون دویلی می نوشت، موضوعات سیاسی را نیز دستمایه کار خود قرار می داد. داستان بی نظیر او به اسم " آن زن " که در آن دو نفر به طور ثابت در مورد یک زن صحبت می کنند و در طول داستان نمی گویند که چه کسی است ولی خواننده به یکباره متوجه می شود که او کسی نیست جز اوا پرون ( فعال سیاسی و مسئول تشکل زنان و فعال وزارت کارو سلامت آرژانتین )
ادامه دارد..............
نویسنده سیده فاطمه مرتضوی

اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۸

اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۸

داستان کوتاه ( 3)

نسخه سحر آمیز
به زور پوزه اش را گرفتم و مقداری از مواد داخل شیشه را در حلقش ریختم. شیشه داغ بود و انگشتانم را می سوزاند و من می دیدم که چشمان لوکاس در حال بیرون زدن از حدقه بود. وقتی رهایش کردم رفتار عجیبی داشت. پشت سر هم سرفه و عطسه می کرد و بعد یکدفعه ساکت شد به نحوی که به ندرت نفس می کشید. یک ساعت و نیم تمام من و مارسلو با دقت به او نگاه می کردیم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.
در حالیکه امتحان می کردم ببینم که آیا سگ بیچاره مرده یا نه گفتم: این نسخه به درد سگها نمی خورد. مارسلو گفت: بله، حالا باید ببینیم که نسخه این جادوگر بر روی ما چه اثری خواهد داشت.
لوله آزمایش را دوبار پر از محلول کردیم تا اول من بخورم و سپس دوستم مارسلو. هر کدام از ما مقدار قابل توجهی از این محلول سیاه رنگ و دود آلود را خوردیم. برای لحظاتی مزه‌ای شبیه به شربت سرفه داشت و لحظاتی بعد شبیه به طعم گوگرد یا باروت می شد. مارسلو مثل لوکاس کمی احساس خفگی کرد و چند بار پشت سرهم عطسه کرد ولی در عوض، چشمان من پر از اشک شد و احساس بر افروختگی در صورت و شکم می کردم.
یک ساعت تمام صبورانه منتظر ماندیم همین طور ساعتها می گذشت و هنگامی که دیدیم هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، با هم نشستیم و تلویزیون تماشا کردیم و باید می پذیرفتیم که جادوگر با ما شوخی تحقیر آمیزانه ای کرده بود.


نویسنده فرناندو سورنتینو
مترجم: سیده فاطمه مرتضوی

اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۸

En Irán el año nuevo comenzó el ¡20 de marzo!


Este ensayo escrito por mi ,se ha publicado en 6 de mayo 2009 en la revista de miperiodico en España.


Cuando las plantas florecen y la naturaleza empieza a renovarse, se inicia el año nuevo en mi queridopaís. En Irán, el primer día de la primavera es el del año nuevo, que se llama Nowruz. Hace milenios que los iraníes celebran Nowruz y es una de las celebraciones más antiguas del mundo. Este año 1388 el año nuevo comenzó el 20 de marzo de 2009, a las quince y trece minutos y treinta y nueve segundos de la tarde. En el momento del cambio del año, todos los miembros de la familia, con sus vestidos nuevos, se sientan alrededor de un mantel llamado “Haftsin” (siete eses) y piden a Dios lo mejor para toda la familia y todo el mundo.
Nowruz (el día nuevo) ha quedado desde la época de la antigüedad porque se celebraba antes del Imperio Aqueménida. Ciro II, el fundador de tal imperio, declaró a Nowruz como una Fiesta Nacional en 538 a.C. La fiesta de Nowruz empieza desde el momento del equinoccio primaveral. El inicio del año nuevo ocurre en el momento del paso del sol desde el punto del equinoccio primaveral y exactamente ha sido determinado con cómputo astronómico. Por eso siempre el primer día del año nuevo coincide con el primer día de la primavera. De acuerdo con la astronomía, el equinoccio primaveral en el hemisferio norte de la tierra es el momento en el que el sol pasa desde la órbita ecuatorial y se dirige al norte del cielo. Nuestro calendario, llamado Heijra Solar, coincide con el primer mes de la primavera Farvardin y, según el calendario cristiano, es el 20 o 21 de marzo.
Este nuevo año para nosotros llegó en 1388 Heijra Solar. Otro elemento básico y muy importante en este calendario es el año en que nuestro profeta Mahoma (la paz sea con él) marchó desde la ciudad de La Meca hasta Medina en Arabia Saudí. El inventor de nuestro calendario es el poeta Hakim Omar Khayam Neyshaburi, y su exactitud
es mucho más precisa que otros en el mundo.


S. Fatemeh Mortazavi
16 de abril de 2009, Irán, Teherán

اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۸

Las fiestas en España 3,جشنها در اسپانیا 3


Granada es una ciudad en el sur de España, su población aproximadamante es 237,929 y tiene una extensión de más de 88 Kilm. Esta ciudad fue bajo del Imperio de los musulmanos de Andalucía hasta 1492. En esta zona como otras zonas en España hay las fiestas divertidas y ahora yo voy a contarles a vosotros.

La fiesta de Reconquista que se celebra en 2 de Enero con los desfiles y actos oficiales y también se ve el estandarte de los Reyes Catolicos desde el balcon del Ayuntamiento.

El Día de la Cruz en 3 de Mayo que se decoran las calles y plazas de cruces con flores y finales de Mayo es el Festival Internacional de Teatro.

Pero la fiesta mas importante entre otras, la que también es muy importante en Europea se celebra a finales de Junio, llamado el Festival Internacional de la Musica y la Danza. Los lugares elegidos para Festival son el palacio de Alhambra, el palacio de Carlos V, el palacio Arabe o en los Jardines del Generalife, con su teatro al aire libre.


------------------------------------

گرانادا شهریست در جنوب اسپانیا با جمعیتی بالغ بر 237و929 نفر و مساحتی برابر به 88 کیلومتر مربع که تا سال 1942 در دست مسلمانان اندلسی بوده است.
در این منطقه هم به مانند دیگر مناطق اسپانیا جشنهای متنوع و جذابی برگزار می گردد که در این نوشتار قصد داریم شما را تا حدودی با این رسومات آشنا نماییم.


در روز دوم ژانویه جشن معروف به رکونکیتا برگزار می گردد. این جشن همراه می شود با رژه و تئاترهای شهری که با به اهتزاز در آوردن نشان ( پرچم ) شاهان کاتولیک از تراس شهرداری به پایان می رسد.


در روز سوم می که معروف به روز صلیب می باشد، تمام خیابانها و میادین شهر را بوسیله ریلهایی از گل تزئین می نمایند. همچنین در اواخر ماه می نیز جشنواره بین المللی تئاتر برگزار می گردد.


اما معروفترین جشن گرانادا ( جشن بین المللی موزیک و رقص ) که یکی از مهمترین جشنهای اروپا نیز به حساب می آید در اواخر ماه ژوئن برگزار می گردد. این جشنواره در کاخهای الحمرا، کارلوس پنجم و عرب و یا در باغهای خنرالیفه همراه با تئاتر در فضای باز برگزار می گردد.