بهمن ۰۲، ۱۳۸۷

سالگرد انقلاب کوبا



ژانویه امسال پنجاهمین سالگرد انقلاب کوبا بود. انقلابی بزرگ همراه با چریک های ریشو و محبوبی که هر کدام به تنهایی می توانستند با نامشان، آزادی را برای هر انسانی در جای جای دنیا معنی کنند، بزرگانی همانند فیدل کاسترو و دکتر چه گوارا، چه جوانی آرژانتینی بود که سفری بی پایان را آغاز نمود و همین سفر بود که از او یک انقلابی بزرگ و تمام عیاری ساخت که پس از آشناییش با کاسترو او را به کوبا کشاند. کشوری که غرق در دیکتاتوری ژنرال باتیستا بود. این دو رهبران جنبشی بودند، که باتیستا را از اریکه قدرت به پایین کشاندند تا به عقیده بسیاری بعدها خود بدل به
نسخه ای جدید از این دیکتاتور شوند در این نوشتار قصد ندارم وارد وضعیت کنونی کوبا شوم، اما اکنون نیز کاسترو همان کاستروی دوست داشتنی است؟ آیا کودکانی که با ریشهای مصنوعی خود را به شکل او در می‌آوردند تا با او عکس یادگاری بگیرند هنوز هم حاضر به انجام چنین کاری هستند؟ شاید بتوان جواب این سئوال را در نامه خداحافظی که چه برای کاسترو نوشت پیدا کرد، نامه ای که مضمونش این بود که من نمی خواهم به وسیله قدرت و به زور در دل مردم جا بگیرم بلکه می خواهم در آسمانها باشم تا مردم از صمیم قلب دوستم داشته باشند و بعد از نوشتن این نامه بود که به بولیوی رفت و شروع به مبارزه کرد، جایی که به خاطر خیانت دوستانش کشته شد تا خیال همه دیکتاتوران جهان راحت شود.
پنجاه سال چه، پنجاه سال سیگار برگ، پنجاه سال آزادی.

زنده باد کوبا، زنده باد چه.

محمد مهدی رضائیان



۷ نظر:

Unknown گفت...

دوستان عزيزم سلام:
این جمله را دوباره بخوانيد:این دو رهبران جنبشی بودند، که باتیستوتا را از اریکه قدرت پایین کشاندند تا بعدها خود بدل به

نسخه ای جدید از این دیکتاتور شوند!!! شما چه را هم با فيدل ديکتاتور به حساب آورده ايد و اين نه حقيقت دارد و نه با روح مقاله تان سازگار است. لطف کنيد و تصحيح اش کنید.
ممنون

محمد مهدی رضائیان گفت...

رامین عزیز سلام.
در ابتدا از اینکه به این مطلب توجه داشته و نظر خود را بیان نموده اید بسیار خوشحالم.من هم کاملا در مورد دکتر چه گوارا با شما هم عقیده ام و اگر مطلب نوشته شده من به نام آزادی به لهجه آرژانتینی را مشاهده نمایید متوجه علاقه من به آرژانتین و خصوصا چگوارا خواهید شد. اما سئوال مهمی که اینجا مطرح می شود این است که چه گوارا مدتی را به عنوان وزیر صنایع در دولت انقلابی کوبا حضور داشت و مطمئنا از تصمیمات فیدل دیکتاتور با اطلاع بود پس چرا کاری نکرد؟

باز هم ممنون

ارادتمند شما محمد مهدی رضائیان

Unknown گفت...

محمدمهدی عزيز سلام:
ببين دوست من تو با اين جواب باز نقيض ديگری بر مقاله ات نوشته ای! خودت گفته ای چرا چه از فيدل جدا شد و عبارتي از نامه اش را دليلی بر جدايي راهشان دانسته ای! من در اين کوتاه راجع به مشی آنها سخن نمی گويم فقط به صلابت نوشته ات نظر دارم که سخن از انقلاب کوبا و رهبرانش ديداری و گپی طولاني را می طلبد! به همسر مهربانت سلام مرا برسان

محمد مهدی رضائیان گفت...

جناب مولایی عزیز سلام:

از اینکه دوست خوبی به مانند شما دارم که این نوشته نا قابل تا این اندازه برایش مهم و پراهمیت است بر خود می بالم.باور کنید من نوشته خود را نقض نکرده ام و از همان ابتدا با نوشتن مضمونی از نامه چه ایشان را مبرا کرده بودم و در ویرایش دوم با نوشتن کلمه بسیاری خودم را از این تفکر مبرا کرده بودم.


به امید دیدار

ناشناس گفت...

salam
man doost daram rajeb be che bishtar bedoonam
amir

mojtabahojatoleslami@hotmail.com گفت...

سلام
بیشتر از سی‌ سال پیش خونهای ملت ما درخت استقلال ، ازادی ، جمهوری اسلامی را میوه دا ر کرد ولی‌ متاسفانه رهبران ما غصهٔ پول چینی‌ ها و معاملات با اینها را میخورند و یا اینکه غصهٔ. این فلسطینیها و یا بدتر از همه حزب الهی ها را میخورند . هرکس ریش داره با یک اسلحه ادعای اسلامی بودن میکنه . من هزار با ر برای جمهوری اسلامی حقیقی‌ جان میدهم ولی‌ حاضر نیستم یک قطره خون برای این اسلام خراب کنها بدهم . امیدوارم این رهبران ما در روز سال گرد انقلاب فریاد االله و اکبر های مردم را دلیل بر اغتشاشگری تعبیر نکنند همین الله و اکبر های مردم بود که رهبران ما را بر کار گزا شت . بنده سی‌ سال پیش در مدرسهٔ طلاب قم درس خواندم و دو سال و نیم زندان شاه بودم . الله و اکبر

محمد مهدی رضائیان گفت...

دوست عزیز آقا مجتبی کاش اطلاعات بیشتری از خودتون در بلاگ قرار میدادید.
متشکرم