آذر ۰۴، ۱۳۸۷

مصاحبه با خانم پنه لوپه کروز (قسمت اول)


امسال یک دهه از زمانیکه او در هالیوود شروع به کار کرد، می گذرد. این ستاره بزرگ که توسط سینمای اسپانیا معرفی و به شهرت رسید هنوز از جایگاه خود افول نکرده است. در این ده سال اخیر به طور مستمر کارهایی را با کارگردانان مطرح و موفق هالیوودی انجام داده است که آن انعکاس مورد انتظار را نداشته، ولی باعث شهرت جهانی او شده است و این درحالی بود که همچنان اعتبار خود را به عنوان هنر پیشه در برابر کارگردانان اسپانیایی و اروپایی مانند آلمودووار و سرجیو کاستلیتو، حفظ می کرد. در واقع ایشان توانسته با بازی در فیلم جدید کارگردان مطرح امریکایی وودی آلن " ویکی کریستینا بارسلونا " در کنار بازیگران مشهوری همچون خاویر باردم و اسکارلت جانسون در صدر اخبار سینمای جهان قرار گیرد. همچنین بعد از زمستان در فیلم دیگری به کارگردانی آقای آلمودووار " آغوش‌های شکسته " که به گفته ایشان پروژه ای کاملا بلند پروازانه است، به عنوان نقش اول زن بازی خواهد کرد.
این مصاحبه یک هفته قبل از آغاز کارش در فیلم جدید آقای آلمودووار صورت گرفته است.

محمد مهدی رضائیان

------------------------------------------------------------------------------------

ـ شما دائما در سفر بین امریکا و اروپا هستید، چگونه با این مسئله کنار آمده اید؟
اصلیت من مادریدی است، و نیز خانواده ام در اینجا زندگی می کنند و این مسئله اجتناب ناپذیر است ولی مدتی است به دلیل مشغله کاری مجبورم در امریکا بمانم و این گونه همیشه در رفت و آمد هستم. اسپانیا همیشه برای من خانه اول به حساب می آید؛ هم اکنون مشغول بازی در فیلم آلمودووار هستم و به این بهانه قصد دارم که چند ماهی را در اینجا بمانم.

-آیا از فرهنگ اسپانیای چیزی به آقای وودی آلن نشان داده ای ؟
نه، در رابطه با فر هنگ اسپانیا در جشن پایان فیلم برداری صحبت کردیم ولی ایشان کسی نیست که به این گونه جشنها علاقه مند باشد. هم با من و هم با دیگر دست اندرکاران فیلم خیلی مهربان بود، همه او را دوست دارند.روز آخر عینکش را به من هدیه داد که برایم بسیار ارزشمند است و آن را دوست دارم. البته فقط دو تا عینک داشت که یکی را به من داد.

- از آن عینک استفاده می کنی؟
بله، ولی مثل اینکه باید نمره چشمهایم را عوض کنم. (با خنده)

-از وودی آلن عینکش را به یادگار داری از پدرو چه چیز به یادگاری داری؟
خانه من پر از چیزهای است که پدرو داده.

- در گذشته که با آلمودووار کارمی کردی تو را به عنوان یک شخصیت جذاب در فیلمهایش به کار می گرفت. آیا برای آلن نیز همینطور است؟
هر دو کارگردان از هم خیلی متفاوتند ولی من نقاط مشترک زیادی در آن دو دیده ام. برای همدیگر ارزش زیادی قائلند و همیشه از طریق من به یکدیگر سلام می رسانند، وودی بسیار مهربان است. پدرو بعد از دیدن فیلم به قدری خوشحال شد که از من خواست تا به وودی تبریک بگویم، او هم از من سراغ پدرو را گرفت و احوالاتش را پرسید برای من افتخار بود که پیام رسان آن دو بودم. فکر می کنم که طرز صحبت کردن هر دو در مسائل کاری شبیه به هم باشد هم جدی و هم محکم، همیشه خلاق و شوخ طبع هستند؛ هر دو موقعیتهایی را خلق می کنند که در آن پرسوناژها با دیدن طنز تلخ دچار ناراحتی می شوند. در کل آن دو اینگونه کار می کنند.

- وقتی آقای آلن از تو برای بازی در فیلم اش دعوت کرد مضطرب بودی؟
مدیر برنامه هایم به من گفت که در جلسه ای با آقای آلن بوده و می دانست که من طرفدار ایشان هستم. فکر می کنم که مدیر برنامه ای من به او خبر داد که من یکی از بزرگترین تحسین کننده های او هستم؛ بنابراین به جلسه رفتم و تقریبا دو دقیقه آنجا بودم حتی سه دقیقه هم نشد و مدیرانم گفتند که اوه تو مدت زیادی در جلسه بودی. آخر جلسات آنها بسیار کوتاه است و در بعضی موارد بیشتر از پانزده ثانیه هم نمی شود. البته قبلا برخی از همکارانم این مورد را به من گوشزد کرده بودن و این کوتاهی زمان به آن معنی نیست که نقش را به تو ندهند و یک ماه بعد از آن با من تماس گرفتند.

- برخی از دیالوگ های که بین تو و خاویر باردم رد و بدل شد که در فیلم نامه هم نبود کدام‌ها هستند؟
به دلیل اینکه شخصیت داستانی من در فیلم نامه در ذهن او بود گاها از کلماتی استفاده می کرد که زیاد مودبانه نبود، بنابراین وقتی به هتل رسیدیم دائما راه می رفت و با خود می گفت: وودی ما را به قدری آزاد گذاشته تا هر بداهه ای که به نظرمان می آید بگوییم و هر چه که تا به الان از دهانم بیرون آمده، زشت بوده است. فکر می کرد که باید با یک مترجم به سالن تدوین برود و آن سکانس ها را مرور کند و دیگر نخواهد توانست در ادامه فیلم حضور داشته باشد. راستی تو گفتی که همیشه وقتی نقشی به تو داده می شود، از آن چیزهایی یاد می گیری.

ترجمه شده توسط سیده فاطمه مرتضوی

ویرایش محمد مهدی رضائیان

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست: