تنها قلب گرم تو، و دیگر هیچ.
پردیس من پهندشتی است
پردیس من پهندشتی است
بی هیچ نغمهای از هَزاران
و بی هیچ آوای چنگی.
پردیس من پهندشتی است
با چشمهساری کوچک
و رودبارانی مردّد،
بی مهمیز باد بر شاخساران
و بی هیچ ستارهای که بخواهد برگ گیاهی باشد؛
نوری شگرف از شبتابی دیگر
در پهندشتی از نگاههای شکسته
سکوتی کامل
چندانکه پژواک مطنطن گلبوسههای ما
تا دوردست آسمان را بشکافد.
تنها قلب گرم تو، و دیگر هیچ.
فدريكو گارسيا لوركا
ترجمة عليرضا خانجان
ترجمة عليرضا خانجان
۱ نظر:
درود دوست عزيز
به روزم با مطلبي با نام "مردي كه زندگي را از گلي آموخت!"
ارسال یک نظر